English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5579 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
word time U زمان کلمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
take my word for it U قول مراسندبدانید
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
in one word U خلاصه
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
say a word U سخن گفتن
last word U حرف اخر
last word U اتمام حجت
last word U بیان یا رفتار قاطع
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
word for word U کلمه به کلمه
word for word U تحت اللفظی
word for word U طابق النعل بالنعل
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
in a word U خلاصه
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
to say a word U سخن گفتن
i came across a word بکلمه ای برخوردم
to say a word U حرف زدن
the last word U سخن اخر
the last word U ک لام اخر
the last word U سخن قطعی
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
word U اطلاع
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
say the word <idiom> U علامت دادن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
last word <idiom> U نظر نهایی
say a word U حرف زدن
that is not the word for it U لغتش این نیست
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
at his word U بحرف او
at his word U بفرمان او
the last word U حرف اخر
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word U فرمان
word U لغات رابکار بردن
in a word <idiom> U به طور خلاصه
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U مشابه 10721
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U عهد
word U قول
word for word <adv.> U نکته به نکته
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
word U کلمه
word U لفظ
word U گفتار
word U واژه سخن
word U حرف
word U عبارت
word U پیغام خبر
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U واژه
keep to one's word U سر قول خود بودن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word U لغت
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
upon my word U به شرافتم قسم
word U بالغات بیان کردن
word for word <adv.> U مو به مو
abide by one's word U بر قول خود استوار بودن
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
word choice U کلمه بندی
say a good word for U تعریف کردن
word choice U بیان
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
in word and deed U درگفتارو عمل
say a good word for U دفاع کردن
to get a word in edgewise U طرفی را میان صحبت شخص پرچانه دیگر انداختن
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
written word U کلماتنوشتاری
the root of a word U اصل کلمه
word class U ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
abide by one's word U سر قول خود ایستادن
the root of a word U ریشه واژه
word of mouth U صدای کلمه شفاهی
word of mouth U کلمات مصطلح
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
word choice U جمله بندی
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
word book U دیکشنری
full word U تمام کلمه
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
full word U کلمه کامل
function word U کلمه دستوری
cross word U جدول لغز
send word for him U پیغام برای او بفرستید
ghost word U لغت غیر مستعمل
ghost word U کلمه غیرمصطلح
word book U لغت نامه
What is the meaning of this word ? U معنی این لغت چیست ؟
computer word U کلمه کامپیوتری
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
speak a word U سخنی بگویید
word book U واژه نامه
word book U کتاب لغت
word book U قاموس
word book U فرهنگ لغات
send word U خبر دادن
send word U پیغام دادن
by word of mouth U شفاهی
head word U کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
his bare word U قول خشک وخالی او
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
that word is obsolescent U میشود
as good as one's word U خوش قول
score out that word U ان واژه را خط بزنید
This is an elusive word . U این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
he is a man of his word U گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
half word U نیم کلمه
by word of mouth U زبانی
by word of mounth U شفاها
by word of mounth U زبانی
control word U کلمه کنترل
status word U کلمه وضعیت نما
stimulus word U واژه محرک
to get in a word edgeways U سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
speak a word U چیزی بگویید حرفی بزنید
Word of honor . U قول شرف
alphabetic word U کلمه الفبایی
get a word in edgewise <idiom> U وارد شدن درمکالمه
word processor U کلمه پرداز
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
word picture U بیان یا شرح روشن
to pass one's word U قول دادن
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word order U ترتیب واژه ها
word of honour U قول شرف
word of command U فرمان انتصاب
word of command U فرمان نظامی
word mark U علامت کلمه
word mark U نشان کلمه
to forfeit ones word U بدقولی کردن
to forfeit ones word U پیمان پکستن بدقول درامدن
word-perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word salad U سالاد کلمات
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word salad U اشفته گویی
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
memory word U کلمه حافظه
microsoft word U یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
word length U درازای کلمه
word and deed U گفتاروکردار قول وفعل
word addressable U نشانی پذیری کلمه
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
cross word U جدول معمائی
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
A mans word is one . <proverb> U یرف مرد یکى است .
Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
double word U کلمه مضاعف
word book U کتاب لغت
mum's the word <idiom> U دهان قرص
to impawn one's word U قول دادن
word length U طول کلمه
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
word hoard U لغت نامه
word frequency U بسامد واژگانی
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
numeric word U کلمه عددی
word fluency U سیالی واژگانی
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
one word sentence U جمله تک واژهای
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
instruction word U کلمه دستورالعمل
to plight one's word U عهد کردن
to plight one's word U متعهدشدن
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
to send word U پیغام دادن
to send word U خبردادن
swear-word U کفر
swear-word U ناسزا
swear-word U فحش
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
word processing U پردازش کلمه
word-blindness U واژه کوری
word correction U اصلاحکلمه
to plight one's word U قول دادن
Recent search history Forum search
2off-season
2off-season
1affixation
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1time is prceious it has great
2برنامه استخر
2من دل درد دأرم
2لب آب
1امیدوارم جوش باشی
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com